خاطرات من و یسنا جون

دختر گلم سلام امیدوارم همیشه خوب و خوش و سالم باشی من الان با تو روزای قشنگی دارم وقتی دنیا اومدی خیلی خوشحال شدم یه دختر ناناز آروم خوشگل دوست داشتنی امروز48روزه هستی برای من  خیلی زود گذشت چند روز جلوترشیر میخواستی منم خوابم میومد از طرفی میخواستم عکس العمل ات رو ببینم من کنارت دراز کشیده بودم چشمهامو بستم تو با دستهای کوچولوت هی به دستم میزدی تا من پاشم بهت شیر بدم خیلی برام جالب بوداز همون روزای اولی که دنیا اومدی عروسک که کنارت میذاشتم بهش دست میزدی الانم یه لگدهایی میزنی که یه وقتایی آدم دردش میاد از یه ماهگیت هم لبخند میزنی وقتی باهات حرف میزنم تو هم میخوای جوابمو بدی و او او میکنی تو همه دنیای منی الان دم افطاره باید برم بر بابایی افطاری آماده کنم تا بعد


تاریخ : 10 مرداد 1392 - 03:34 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 816 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی