یسنا جون نفس مامان بابا

سلام. عکسای مهمونی امروز منو ببینید. با تشکر.

اول مهمونی(کاملا مودب و مرتب)

بعد مهمونی،در حال کمک به مامانی و اقدام به خشک کردن ظروف (لطفا به پارچه موجود در دستان بنده توجه فرمایید:)

بذار یواشکی یکم  بازی بکنم 

ای داد مثل اینکه دارن منو میپان . باید دوباره مشغول کارم شم:(

حالا دیگه زنگ تفریحه، برم سراغ بازیم.

سلام.

یه سری از کارایی که تا حالا یاد گرفتم براتون میگم: بلدم خداحافظی کنم، اگه ازم بپرسید صدای" هاپو، گاو، پیشی، بع بعی" چیه صداشو نو براتون با عشوه در میارم. هر چیزی که آویزی باشه مثل گردنبند، جغجغه م، بند کیف دوربین، و ...تو هوا "تاب" می دم و "تاب تاب" براش میخونم. اگه بهم بگید نماز بخون و "الله اکبر" بگو منم دستامو میبرم کنار گوشمو نماز میخونم. اگه بگید بوس کن لبامو غنچه میکنمو بوس میکنم، اونم از نوع صدادارش. وقت تاب بازی "تاب تاب تاب" میخونم. اگه هم که گرسنه نباشم کافیه ک یه خوردنی ببینم شروع میکنم به "مَ مَ مَ "گفتن، یعنی منم "مَ مَ مَ " میخام . اگه بهم بگید اون چیزی که تو دستمه بهتون بدم، میدمش. موقع عکس گرفتن با دوربین یه چشمو میبندمو خودمو لوس میکنم. اگه گوشی تلفن برسه ب دستم الو میگم و گوشی رو میبرم کنار گوشم. البته اینا بخشی از کارایی که بلتم(بلدم). حالا همه با هم میگیم ماشالله ماشالله چشم نخوری ایشالله.البته این کارا رو خیلی وقت پیش یاد گرفتم ولی وقت نشد براتون تعریف کنم. حالا یه سری از شیرین کاری هامو به صورت تصویری در زیر می بینید:

مراسم تاب تاب دادن

مراسم تن تن کردن سر پا

کج شدن از حالت تن تن

لوس شدنم

الو گفتن با چاشنی لوس شدن

بازم لوس شدنم

الله اکبر گفتن و نماز خوندن، البته در حین غذا خوردن

تصاویر زیر گویای برداشتن اولین گام های من به همراهی گروهی از دوستان، شامل خاله ماندانا خوبم به عنوان کمک کننده، مامان عزیزم به عنوان تشویق کننده و خاله نوشین مهلبونم به عنوان تصویربردار ممکن شد . دیدنش خالی از لطف نیست.

آخ داشت یادم می رفت، این هم آخرین عکس به عنوان گوشه ای از مراسم " اتل متل توتوله"

سوال میپرسم: این چیه؟؟؟

نیگا نیگا می کنم

غش غش میخندم.

دنبال دندونام میگردم.

بازم میخندم.