سفرنامه

یه کمم بازار خرم آباد رو دیدیم قلعه فلک‌الافلاک و خانه ابو رو هم دیدیم کرمانشاه هم بیستون و طاق بستان رو دیدیم بازارسنتی و رفتیم صحنه سراب صحنه رو دیدیم الآنم داریم سمت روستای کندوله میریم


تاریخ : 30 مرداد 1398 - 01:53 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 2525 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

یسنا در ۶سالگی

سلام به دختر گلم،شما الان۶ساله ای شما عاقل‌تر شدی ولی هنوزم یه اذیتایی داری هنوزم برای بعضی چیزا گریه می‌کنی امیدوارم زودتر عاقل بشی ما الان تو مسافرتیم کرمان و اصفهان و خرم آباد و الان کرمانشاه هستیم قصد داریم سنندج و همدان و زنجان و رشت و شهرهای شمالی رو بریم بعدشم مشهد ،اول مسافرت شما تب کردی و خیلی حالت بد شد ولی خداروشکر دو سه روزه خوب شدی کلا سفر تو رو هم پخته تر می‌کنه ما عید قربان کرمان بودیم امروز عید غدیرخم هست و ما کرمانشاه هستیم این دو تا عید امسال خیلی خوب بود اصفهان سی و سه پل و نقش جهان و بازار سنتی رفتیم هشت بهشت سبزه میدان و شهربازی سیتی سنتر رفتیم شهر رویاها رفتیم که بخاطر بارندگی تعطیل بود کلا بیشتر جاهای اصفهان رو با سفر قبلی تقریبا رفتیم خرم آباد هم دریاچه کیو آبشار بیشه چشمه نمی‌دونم چی چی بود


تاریخ : 30 مرداد 1398 - 01:06 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 2373 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

روزهای باتو بودن

سلام عشق مامان امیدواری همیشه سالم  و سلامت باشی دختر گلم خیلی دوست دارم اندر احوالات این روزهای بگم که دو روز دیگه تولد 5سالگیته شما میری تو 6سال و وارد پیش دبستانی میشی از اینکه در به در دنبال یه مدرسه خوب برات میگردم و هنوز پیدا نکردم بگذریم انشاءالله بتونم بهترین انتخاب رو داشته باشم گل زیبایی من چند روزی هست که کلاس رقص اسم نوشتمت و تو خیلی ذوقش رو داری میخوام همیشه شاد باشی تو برنامه کلاس بلز و نقاشی و زبان و ژیمناستیک هم هست تا ببینیم چی میشه امسال بهمن تا چابهار رفتیم توهم که عاشق دریا حسابی بهت خوش گذشت یه ماه پیشم تا ماهان رفتیم که شکر خدا خیلی سفر خوبی بود. پارسال تو مهر یه سفر داشتیم به مشهد و شمال تو عاشق شمال شدی میگی یه خونه بخریم تو شمال همه حیوونا رو هم توش داشته باشیم از این سفر خیلی چیزها یاد گرفتی الانم چند روزه که مغز منو خوردی از بس میگی مامانی بریم مسافرت. 5روز تعطیل بودیم ولی چون ماه رمضون بود نشد مخ بابات رو بزنم که ما رو ببره مسافرت. الانم هی میگی مامان کی ماه رمضون تموم میشه که بریم مسافرت. انشاءالله تنت همیشه سالم باشه از الان برا بزرگیت داری برنامه‌ریزی میکنی که باهم بریم مسافرت انشاءالله زنده باشیم که بتونم بزرگ شدنت رو ببینم خیلی دختر عاقلی هستی مسائل رو بهتر از بزرگترها تجزیه و تحلیل میکنی. دیروز من فرشها رو شامپو فرش کشیدم تو با آون دستای کوچولوت اصرار داشتی کمکم کنی من فدای دخترم بشم انشاءالله روزهای خوبی در پیش داشته باشیم


تاریخ : 19 خرداد 1397 - 18:50 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 827 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

چند تا عکس جدید از گلی خانم


تاریخ : 19 خرداد 1397 - 17:03 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 751 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

چابهار


تاریخ : 01 اردیبهشت 1396 - 18:22 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 1035 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

.

یسنا گل من


تاریخ : 25 فروردین 1396 - 11:07 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 868 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

یسنای من

سلام به دخترگلم.الان که دارم برات مینویسم فروردین۹۶هست یکی دو ماه دیگه شما ۴ساله میشی در حال حاضر ما تو مسافرتیم الان اومدیم چابهار .ما مسافرتهای خوبیبا هم رفتیم قبلیش رفتیم کرمان و یزد و اصفهان و تهران توی مهر۹۵بود که رفتیم پی رارسال تو مهر شیراز و بوشهر و گناوه رفتیم البته پارسال عید چابهار بودیم تو این سفرها شما چیزای زیادی یاد گرفتی تلاشم اینه که زیادسفرببرمت هرچند که هزینه برهست و محدودیت مرخصی رو هم دارم شما چند روز بود خیلی دریا دریا میکردی عیدهم نتونستیم مسافرت بریماز تعطیلی وسط هفته استفاده کردم و با مرخصی چهارشنبه اومدیم چابهار.البته شاید لازم بشه شنبه رو هم مرخصی بگیرم تا بیشتر بمونیم.سفرخوبی بود بهت خیلی خوش گذشت عکسهاتم. سعی میکنم بذارم ماشاالله شما الان واسه خودت خانومی شدی خیلی مودب البته نق نقو .البته من تمام سعیم اینه بچگیه خوبی داشته باشی.از استراحت بعدظهرم میگذرم و وقتم رو باهات میگذرونم به نقاشی و انگلیسی و موسیقی و ورزش علاقه داری البته استعداد هم داری مثلا هرچی رو میبینی ازم میپرسی این به. انگلیسی چی میشه منم با وجودیکه زبانم خوبه یه وقتایی در برابرت کم میارم دایره لغتت عالیه اینقدر جملات قلمبه سلمبه میگی که نگو.خلاصه اینکه با وجود سختیهای زیاد بچه داری و بداخلاقیات عاشقونه دوستت دارم تو هم همش میگی مامانی دوستت دارم عاشقتم و لاو میترکونی انشاالله همیشه سالم باشی و منم مامان خوبی برات باشم


تاریخ : 25 فروردین 1396 - 01:25 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 776 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

سال نو مبارک

سلام به همه دوستان و یاران،سلام به دختر گلم عید همگی مبارک.بقول یسنا جونی عیدتون مبالکه.انشاالله سال خوب و خوشی در پیش داشته باشید و هر روزتون بهتر از دیروز باشه و سال 94 سالی باشه پر از شادی و دلخوشی و عشق و امید و نور برای همه ما انشاالله.یسنا خانم هم خدارو شکر خوبه وقتی ما رو میبینه سلام میکنه بعضی اوقات میگه سلام خوبی سلامتی حالتون خوبه البته با جک و جونورا بهتر حال و احوال میکنه تا با آدما همسایمون پرنده شو آورده بود پیش ما بهش گفتم مامان این قناریه برگشته میگه سلام قناری خوبی سلامتی من یادم اومد که اشتباه گفتم .گفتم نه مامن اشتباه کردم این مرغ عشقه برگشته میگه سلام مرغ عشک حالتون خوبه بعدشم باهاش صمیمی شدو از اون موقع میگه عشکی.ما عید مسافرت نرفتیم احتمالا تو اریبهشت بریم .یسنا هم خیلی شیطون شده و از دیوار راست بالا میره و ماشاالله حسابی شیرین زبون شده دیروز برگشته میگه اینا رو هم بزنم غذا درست کنم علاقه زیادی به هم زدن و و از این دیگ به اون دیگ کردن چیزها داره جایی هم آب ببینه وسط خونه خالی میکنه یکی دو تا عروسی رفتیم خانم خانما همش وسط بودو قر میداد از اون روز هم همش میگه بریم عروسی .از دست سی دی دیدنهای یسنا هم کچل شدیم کم کم دارم ترکش میدم انشاالله که گلهای زندگیمون همیشه سالم و سلامت باشن دلم برای همه رفقای نی نی پیجی تنگ شده بود خواهشا ما رو از احوالاتتون بی خبر نذارین


تاریخ : 09 فروردین 1394 - 18:50 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 1055 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

به دخترم

سلام گل قشنگ زندگیم تو ماشاالله روز به روز زیباتر و باهوشتر میشی و خیلی هم شیطون الان خیلی قشنگ حرف میزنی مثلا بهت میگم به فلانی سلام کن اگه دلت نخواد میگی نمیخوام سلام کونم الان یکسال و 8 ماه هستی یه کار بامزه ای که میکنی میگم یسنا بیا بوس بوسی کنیم بعد شروع میکنی دو طرف صورتم رو به بوس کردن تا قبل از این لباتو غنچه میکردی و لبم رو می بوسیدی که دارم سعی میکنم ترکت بدم هفته پیش موقع خواب از رو تخت افتادی خیلی ترسیدم برات حائل گذاشته بودم ولی بازم افتادی از چیزی که می ترسیدم به سرم اومد ا لمات رو اکثرا درست ادا میکنی سه چهار ماه پیش چند بار اول به پرتغال میگفتی پر طلاق بعدش دیگه یاد گرفتی با هم بازیهای قشنگی میکنیم بدو بدو خاله بازی جدیدا خیلی بد شدی تو سفره میشینی خورشت رو با برنج برنج رو با ماست همه چی رو با هم قاطی میکنی طوری که صدای باباتو در میاری.خلاصه خرابکاریهات و شیطونیهات زیاد شده به ما گیر داده بودی برات صندلی بقول خودت قوباغه ای بخریم کلا از قورباغه خیلی خوشت میاد فک کنم مثل مامانت از رنگ سبز هم خوشت میاد .همه چیز رو خیلی خوب متوجه میشی خیلی هم سیاست مداری دیروز بیرون رفته بودیم منم بغلت کرده بودم بهت میگفتم مامان راه میری تو هم میگفتی نه و من که میگفتم خیلی پررویی میخندیدی خلاصه خیلی قشنگ سر ما رو گول میمالی میدونی من میترسم از رو مبل سرت رو پایین میگیری که حرص منو در بیاری و کرکر میخندی خیلی تخسی خدا بمن بینوا صبر ایوب بده.یسنا رو میگی اسنا دیروز برات ژله درست کرده بودم داشتی زیاد میخوردی گفتم بسه دیگه بقیه شو مامان بخوره بگشتی گفتی نه اسنا بخوره.بعضی وقتها بهت میگم برات چی درست کنم میگی کیک درست کن یا بیتزا درست کن به چیپس میگی چیسب یه کار خطرناک که دوست داری انجام بدی قرص خوردنه که نمیدونم این میل شدید بخاطر چی شکل گرفته خدا رحم کنه خلاصه مادر بودن سخته همش باید دغدغه داشته باشی مامان بزرگ که تو رو میبینه میگه یاد اذیتها و شیطونیهایی که تو میکردی می افتم البته من واقعا بچه شری بودم ولی تو حتما به بابات رفتی!خیلی دوستت دارم مامانی بازم میام برات بنویسم فعلا.بهترین چیزها رو از خدا برات میخوام انشاالله همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه
تاریخ : 23 بهمن 1393 - 19:36 | توسط : مامان یسنا(مامان فروغ) | بازدید : 961 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی