یسنای من

سلام دختر گلم وقتی دوباره اومدم برات بنویسم آه از نهادم بلند شد چون کلی برات نوشته بودم و ناغافل همشون پاک شد ولی خوب چکار میشه کرد.جونم برات بگه الان که دارم برات مینویسم شما یکسال و دو ماه و بیست و سه روز داری خیلی شیطون شدی همش در حال ورجه ورجه و صخره نوردی هستی الان وقتی یه جا وارد میشیم بلافاصله میگی سللللام .و یه چیز خوب دیگه که یاد گرفتی تا امام ششم رو میگی فقط امام سومت رو محسن میگی یه وبار هم امام اولت رو نوشین گفتی ولی ماشاالله پیشرفتت خوبه.کارتهات رو خیلی هاشون رو بلدی و اسماشون رو میگی باید حروفشونم باهات کار کنم تا شاید خوندن نوشتن رو زود یاد گرفتی.در حد تیم ملی میرقصی انگیزه ات از ایستادن رقصیدنه .تو ماشین هم تا میشینی دستور نی نای نای میدی و حرفه ای میرقصی.فقط در زمینه راه افتادن تنبلی .الان قشنگ می ایستی. در اون حال هم میخونی بر خودت و میرقصی.هر جا میریم هم آویزون من هستی.اکثر کلمات رو میگی هر چی بگیم مث طوطی تکرار میکنی دندونات هم همون هفت تا هست هفته پیش من کنارت خوابیده بودم بیدار شدی اومدی منو بوس کردی و گفتی دوست.خیلی خوب ابراز علاقه میکنی همشم آدم رو میبوسی.راستی مامان بزرگ هم که قبل از بدنیا اومدن شما کمرش مشکل پیدا کرد بالاخره رضایت داد و عمل کرد خدا کنه خوب بشه چ.ن خیلی وقتها غصه میخورد و گریه میکرد چون دلش میخواست تو رو بغلش کنه .تو هم خیلی دوست داشتی مامان بزرگ تو رو بغل کنه.شانس تو اون یکی مادربزرگت هم آرتروز گرفته و همیشه پاهاش درد میکنه.خلاصه روز بروز تو داری خانومتر میشی ولی الان یه کم لجباز شدی اگه بگم فلان کار رو نکن برعکس انجامش میدی.خداروشکر عادت بد گاز گرفتن من بینوا رو ترک کردی و دیگه زیاد گاز نمیگیری الان از رو مبل بالا میری و کلا دوست داری در ارتفاع باشی.بابا بزرگ بهت میگه مامان من میشی شما میگی نه یا یه بار بهت گفت یسنا مامان منه شما برگشتی گفتی نیستم.معمولا منطقی هستی و هر چی برات توضیح بدم قبول میکنی مگه بزنی به در لجبازی البته از کوچیکی اینجوری بودی مثلا در حین شیر خوردن اگه بهت میگفتم مامان بذار برم تلفن رو جواب بدم اجازه میدادی من برم.تو تنها امید زندگیم هستی عزیزم من خیلی دوستت دارم و تمام تلاشم رو میکنم که ازت خوب مراقبت کنم و یه دختر فوق العاده و خوب بارت بیارم.انشاالله

سلام دخملم خوبي الان شما1سال و2ماه و26 هستي با8تا دندون

سلام دختر قشنگم سلام دختر عزیزتر از جانم شما الان اسال و 3 ماه و 17روزه هستی عزیز دلم بعد از یه مدت اومدم برات بنویسم این چند روزه شما همش مریض بودی مسموم شده بودی و خیلی بی حوصله بودی روزای سختی هست ولی داری خدا رو شکر بهتر میشی الان 9مهر ماه هست ما ماه گذشته17شهریور به یه مسافرت چند روزه رفتیم رفتیم مشهد بقول شما خونه امام رضا امامها رو که خیلی وقتی تا امام هشتم یاد گرفتی .اینقد ناز میگی که میخوام بخورمت شما قبل از رفتنمون سرما خوردی ولی چون از قبل برای هتل هماهنگ کرده بودیم مجبور شدیم بریم ولی دختر خوبی بودی ما تو ماشین عقب نشستیم و خیلی راحت بودیم شما هم هر وقت هوس شیر میکردی دستور میدادی .اولین بار که حرم رفتیم شب بود و حرم بیش از اندازه شلوغ بود شما تو کالسکه بودی و ما داشتیم به سمت گنبد طلا میرفتیم یهو دیدم بدون اینکه تو کسی رو دیده باشی که اینکارو میکنه شروع کردی به سینه زدن کسایی که دیدنت خیلی کیف کردن من و بابا هم تعجب کردیم من دیگه اشکهام بی اختیار میریخت و تو دلم گفتم مامانی قربونت بشه انشاالله امام رضا نگهدارت باشه .تو صحن هم که شما رو اجازه دادم رو سنگها چهار دست و پا بری اینقدر خوشحال بودی که تند تند میرفتی و سر میخوردی خیلی خنده دار بودی منم دنبالت میدویدم که زیر دست و پای مردم نری .البته اینکاربه ضرر ما تموم شد چون هر جایی مغازه ای جایی میرفتیم تو گریه میکردی که منو بذارین رو زمین چهار دست و پا برم .یه بدآموزی دیگه هم اینکه یکی دو روز اول که از سفر برگشیم تو ماشین بهم گیر میدادی که بهت جی جی بدم.یه چیز بامزه ای که چند وقت هست داری میگی به بعضی چیزا خانوم میگی مثلا میگی مامان خانومی یا میگی نی نی خانومی یه چیز خنده دار که مگی جی جی خانومی هست.هر چی گیرت میاد تو یقه بابات میندازی و میگی جی جی بخوره.یه خاطره خیلی قشنگ از این سفر هم اینکه بردمت برات جوراب شلواری خریدم شما برگشتی بهم گفتی مرسی دو تا مرده تو مغازه بودن تعجب کردن ولی به روی خودشون نیاوردن بعد یکیشون کاغذ دستگاه پوز رو بهم داد برگشتی به اونم گفتی مرسی .که برگشتن گفتن وای چه دختر خوبی من از اینکارت ذوق مرگ شدم دو تا جوونه بال در آوردم تو ماهترین و بهترین دختر روی زمینی که مامان تو رو عاشقانه دوست داره

خلاصه سفر خوبی بود بعد از سفر که ازت میپرسیدیم خونه امام رضا چه جوری بود شما دستهاتو بالا میبردی و میگفتی بوزوررررگ آینه آینه.من فدات عزیز دلم به شیرینی تو هیچ چی نیست امیدوارم همیشه شاد و سالم و سعادتمند باشی

سلام عزیزم شما الان 1سال و4ماه و 10روزه هستی امروز دوشنبه28مهرماه هست شما دوباره مریض شدی پنجشنبه شب تب شدیدی کردی طوریکه هذیون میگفتی منم که اینقدر گریه کردم که جونی برام نمونداولین آمپول عمرت رو هم خوردی شانس آوردیم دکتر بهت پنی سیلین تجویز کرده بود به یه دکتر دیگه که نشونت دادیم گفت نیازی به پنی سیلین نیست با وجودیکه حال نداشتی میخواستی ما رو خوشحال کنی و شعر میخوندی

الان12امام رو یاد گرفتی یه توپ دارم قلقلیه رو هم خیلی وقته ترجیع بندای آخرش رو میگی اتل متل توتوله رو بلدی تاب تاب عباسی رو کامل میگی توپولویم توپولو رو هم میگی تصویری هم اجرا میکنی اصول دین رو هم عمه بهت یاد داده .من بعضی وقتا برات میخوندم پروانه پرواز میکنه لی لای لای الان گروه سرود داریم من میگم پروانه پرواز میکنه شما میگی لی لای لای.

دیشب داشتم ماهی سرخ میکردم شما آویزون من شدی که بخل بخل منم ناچارا بغل کردمت در ماهیتابه رو که باز کردم با ذوق برگشتی گفتی کباب کباب .خیلی خنده ام گرفته بود دیشب بهت گفتم برو توپت تو اتاقه برو بیار جنابعالی از تو اتاقت رفتی یه توپ کوچولو پیدا کرده بودی آورده بودی من خیلی دوستت دارم دختر گلم چون خیلی دختر خوب و صبوری هستی دیروز من از اداره دیرتر دنبالت رفتم عمه ات گفت برگشته یسنا بمن میگفته مامان کجایه؟اونم گفته اداره ست بعد شما برگشتی گفتی من کجا برم؟فدات بشم عزیزم خیلی ناراحتم که مجبورم تنهات بذارم.دغدغه های زیادی برات دارم ولی چکار میشه کرد.

تو یه دختر عاقل و دوست داشتنی هستی مامان و بابا بینهایت دوستت دارن

salam azizam in chand vaght shoma hamash sarma khorde hasti hanooz khob nashodi ke dobare

mariz mishi nemidonam chekar konam vali mashallah pishraftet to in modat cheshmgir bode

سلام نفس مامان امروز17 آذر ماه هست 4 روز دیگه شما یکسال و نیمه میشی

سلام جیگر من خیلی دوستت دارم امروز9 دی هست شما 18 ماه و 11 روزه هستی واسه خودت کلی خانم شدی تازه بهم کمک هم میکنی دیشب داشتم لباساتو تو ماشینت مینداختم اومدی و وقتی ازت کمک خواستم همه لباساتو دونه دونه دستم دادی تو شیرین زبونی هم که کم نمیاری شعر تاب تاب عباسی رو قشنگ کامل میگی جمله بندیهاتم در حد تیم ملی هست دو سه تا جمله پشت سر هم میتونی بگی ماشاالله مهارتهای کلامیت فوق العاده هست دیشب ساعت 1و نیم که لباس شستنم تموم شد اومدم جنابعالی رژه میرفتی تا منو دیدی برگشتی گفتی سلام مامانی.من خنده ام گرفت نصف شبی بر خودت میچرخی و نمیخوابی.این روزا تو اداره همش چرت میزنم تاخیرهام هم کم کم داره خطرناک میشه جان مادرت شبها زودتر بخواب دوباره زیر آب زنهای اینور هم دست بکار میشن.خدابخیر کنه.با هم چند وقته بدو بدو میکنیم شما یه کم دیر راه افتادی ولی از همون اول بدو بدوها شروع شد وقتی برنده میشی میگی برنده.




مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی